خانه / مقالات / عزّت در آینۀ عاشورا و انتظار

عزّت در آینۀ عاشورا و انتظار

مقدمه

عزت، یکی از عناصر مهم زندگی انسانی است و در دین مبین اسلام، جایگاه ویژه ای دارد. این مسئله نزد پیشوایان این مکتب نیز همواره مورد توجه بوده است؛ به گونه ای که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) برای تحصیل آن و تحذیر از ذلت، حاضر به فداکردن جان خود و اهل بیت و اصحاب خویش شدند. این موضوع، هم چنین در انقلاب حضرت ولیّ عصر(عج) تبلور خاصی دارد و یکی از پایه های اساسی این انقلاب، محسوب می‌شود.

در این نوشتار، تلاش بر آن است که جایگاه این مسئله، در این دو قیام الهی، بررسی و مقایسه گردد تا نوشته ای باشد برای انسان عصر غیبت که به کربلای دیگری در پایان تاریخ، وعده داده شده است؛ به این امید که همگی ما مهدی یاور باشیم.

 مفهوم عزت

عزت، در لغت، به معنای عظمت، بزگواری، و ارجمندی است.[۱]شیخ بهائی در این زمینه می فرماید:

عزت اندر عزت آمد ای فلان                       تو چه جویی زاختلاط این و آن

گر تو خواهی عزت دنیا و دین                       عزلتی از مردم دنیا گزین

راغب اصفهانی در مفردات، عزت را ریشۀ«ارض عزار»، به معنای زمین سخت و نفوذناپذیر می داند؛ لذا عزت را به حالتی معنا می کند که نمی‌گذارد انسان شکست بخورد و مغلوب واقع شود.[۲].

علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیۀ ۱۰ سورۀ فاطر، فرموده اند:«اصل در معنای عزت، «صلابت»است. اما از باب توسعه در استعمال، به کسی که قاهر است و مقهور نمی شود هم عزیز گفته اند؛ مانند:«یا أیُّهَا العَزِیز».[۳] هم چنین در معنای غلبه:«وَ عَزَّنِی فِی الخِطاب»[۴] و قۀت و صعوبت منال:«وَ إِنَّهُ لَِتابٌ عَزِیز»[۵] و مطلق صعوبت و سختی:«عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»[۶] و به معنای غیرت و حمیّت:«بَلِ الَّذیِن کَفَرُوا فِی عِزَّهٍ وَ شِقاق»[۷] نیز آمده است».[۸]

حال که معنای لغوی کلمۀ «عزت» معلوم شد، می گوییم:عزّت به معنای اول، یعنی چیزی قاهر یا غالب شد. شکست ناپذیر، مختص به خدای عزوجلّ است؛ چون غیر از خدای عزوجل، تمام موجودات، در ذات، فقیر و در نفس، ذلیل هستند و مالک چیزی که نفغشان در آن باشد، نیستند؛ مگر آن که خدا به آن ها ترحّم کند و سهمی از عزت به ایشان بدهد؛ هم چنان که این نعمت را به مؤمنان ارزانی داشته است:«وَ لِلَّهِ العِزَّهُ وَ لِرُسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِین»[۹] ؛ «عزت، خاص خدا و رسول او و مؤمنین است».

با این بیان روشن شد که آیۀ «مَن یُرِیدُ العِزَّهَ فَلِلهِ العِزَّهُ جَمیِعا»، بدین معناست که هر کس طالب عزّت است، باید آن را از خدای تعالی بخواهد؛ زیرا عزت، تماماً ملک خداست و هیچ موجودی غیر از او، بالذّات عزّت ندارد. در نتیجه به کار رفتن جمله«فلِلّهِ العزّهُ جمیعاً» در جزای شرط، از قبیل به کار بستن سبب به جای مسبّب است؛ چون علم به این که تمام عزّت ملک خدا است، «سبب» است و درخواست عزت از خدا«مسبّب». اما در آیه به جای آنکه بفرماید:«هر کس عزّت می خواهد، از خدا بخواهد»، جملۀ«از خدا بخواهد» را برداشته، و همه اش از خداست؛ یعنی، به وسیله عبودیت- که آن هم حاصل نمی شود، مگر با داشتن ایمان و عمل صالح- عزّت را از خدا بخواهید.[۱۰].

عزت در نگاه قرآن و روایات

قرآن کریم، عزت را از خدا می داند یعنی غیر از ذات اقدس الهی، کسی به صفت عزت، توصیف نمی شود؛ مگر با آنکه به جریان ولایت الهی وصل شود و در پرتو عزت خداوند، به عزت دست یابد:«وَلَلَّهِ العِزَّهُ وَ لِرُسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِینَ»[۱۱]

چرا که:« مَن کَانَ یُرِیدُ العِزَّهُ فَلِلَّهِ العِزَّهُ جَمِعاً ».[۱۲]

از این رو می توان گفت، حقیقت عزّت در درجۀ نخست، قدرتی است که در دل و جان انسان، ظاهر می شود و او را از خاکساری، تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان باز می دارد. اساساً در فرهنگ قرآن، هر نوع ذلّت پذیری و خواری مردود شمرده شده و انسان را از پذیرش ظلم و ستم نهی کرده است. عزت، قدرتی است که با داشتن آن، انسان هرگز اسیر شهوات نمی شود، در برابر هوا و هوس سر فرود نمی آورد و به مرحلۀ نفوذپذیری در برابر«زر» و «زور» ارتقا می یابد. این قدرت، جز از «ایمان به خدا» و ارتباط با منبع اصلی قدرت و عزّت، نمی تواند سرچشمه بگیرد.

این، در مرحلۀ فکر، عقیده، روح و جان بود؛ امّا در مرحلۀ عمل، عزّت از اعمالی سرچشمه می گیرد که دارای ریشۀ صحیح و برنامۀ روشن و حساب شده باشد که آن را می توان، «عمل صالح» خواند.

پس ایمان و عمل صالح، به انسان، سربلندی و عظمت می دهد و به او، عزّت و شکست ناپذیری می بخشد.

ساحران دنیاپرست معاصر فرعون، نیرنگ های خود را به نام و عزّت او آغاز کردند:«قالُوا بِعِزَّهِ فِرعَونَ إِنَّا لَنَحنُ الغَالِبُون»[۱۳]؛ اما خیلی زود، از عصای چوپانی موسی(ع) شکست خوردند؛ ولی همان ها هنگامی که از زیر پرچم مذّلت بار فرعون بیرون آمدند و در سایۀ توحید قرار گرفتند و ایمان آوردند، چنان نیرومند و شکست ناپذیر شدند که سخت ترین تهدیدهای فرعون نیز در آن ها مؤثر نیفتاد. دست و پا و حتی جان خویش را عاشقانه در راه خدا دادند و شربت شهادت نوشیدند و با این عمل، نشان دادند که در برابر زر و زور، تسلیم نمی شوند و شکست ناپذیرند. تاریخ پرافتخار آنان، امروز برای ما یک درس آموزنده است.[۱۴]

در ورایات ما بر عزت و عزت مندی انسان، بسیار تأکید شده است. برخی از روایات، انصاف داشتن، در دایرۀ حق قرار گرفتن، عفو کردن شمرده‌اند: تواضع داشتن، نفس را ذلیل کردن، تعفف و پاکدامنی، توکل، شجاعت، حفاظت از زبان، فرو بردن خشم، بردباری نمودن، قناعت و ….[۱۵] . در این میان، دو مورد است که انسان در پرتو آن ها می تواند به عزت واقعی دست یابد و در لسان روایات، بیشترین تأکید را به خود اختصاص داده اند:

 

الف)اطاعت از خداوند

انس با پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که حضرت فرمود:«إِنَّ رَبَّکُم یَقُولَ کُلَّ یَومٍ أنَا العَزِیزُ فَمَن أرَادَ عِزَّ الدَّارِینِ فَلیُطعِ العَزِیزَ»[۱۶]؛«پروردگر شما، همه روزه می فرماید:”من عزیز هستم و هر کس عزت دو جهان را می خواهد باید از عزیز اطاعت کند”».

روایاتی دیگر نیز بر این مسئله دلالت دارند؛ هم چون: «مَن أرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَهٍ وَ غِنًی بِلَا مَالٍ وَ هَیبَهً بِلَا سُلطَانٍ فَلیَنتَقِلُ مِن ذُلِّ مَعصِیَهِ اللهِ إلَی عِزِّ طَاعَتِهِ»[۱۷] و یا«إذا طَلَبتَ العِزَّ فَاُطلُبُهُ بِالطّاعَه»[۱۸]و…

 

ب)قطع امید از مردم

امام صادق(ع) فرمودند:«از سفارشات لقمان به پسرش، این بود که اگر خواستی در دنیا به قله عزت، دست یابی، باید نسبت به آن چه در اختیار مردم است، چشم داشتی نداشته باشی و از آنان قطع امید کنی. اگر پیامبران و صدیقان به این مقامات رسیدند، به خاطر قطع طمع از مال مردم بود».[۱۹]

روشن شد که عزت به داشتن مال و ثروت، یا حسب و نسب، یا پست و مقام دنیائی، یا داشتن فرزندان و عمر طولانی و … نیست؛ بلکه عزت به طاعت خداوند و سر سپردن به ذات احدیت و قطع امید کردن از مردم و توکل به خداست؛ زیرا«مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه».[۲۰]

 

نهضت عزّت آفرین حسینی

در روایات، از امام حسین(ع) به عنوان چراغ هدایت و کشتی نجات بشریت، نام برده شده است؛ زیرا او زیر بار ولایت و حاکمیت طاغوت نرفت و حاکمیت یزید را مصداق روشن ولایت شیطان دانست. آن حضرت، دست بیعت به یزید نداد؛ زیرا هیچ گاه اسوۀ فضیلت و تقوا، نمی تواند در کنار جرثومۀ فسق و فجور قرار گیرد. امام(ع) لحظه ای آرام ننشست؛ زیرا وظیفۀ خود را در خروشیدن و فریاد برآوردن علیه ظالم می دانست و می‌فرمود:«إنّی اُرِیدُ أن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَ أنهَی عَنِ المُنکَر…».[۲۱]

او فرزند امیرالمؤمنین(ع) بود که عزت خود را در بندگی خدا می دانست و بس:«کَفَی بِی عِزّاً أن أکُونَ لَکَ عَبداً وَ کَفَی بِی فَخَراً أن تَکُونَ لِی رَبّا»[۲۲] ؛ «الهی در عزت من همین بس که بندۀ تو هستم و بر افتخارم همین بس که تو پروردگار منی».

لذا در برابر ستم و ستمکاران آرام نگرفت و بعد از شهادت امام مجتبی(ع) لحظه ای در برابر معاویه کوتاه نیامد.

اگر چه گاهی اوقات، حاکم دمشق، با لطایف الحیل به عوام فریبی دست می زد و به امام تقاضای همکاری می داد، ولی امام با جواب قاطع خود، توطئه را در نطفه خفه کرد. سیدالشهداء خطاب به معاویه بن ابی سفیان این گونه مرقوم فرمود:«إِنَّی لَا أَعلَمُ فِتَهً إَعظَمَ عَلَی هَذِهِ الأُمَّهِ مِن وَلَایَتِکَ عَلَیهَا وَ لَا أعلَمُ نَظَراً لِنَفسِی وَ لِدِینِی وَ لِأُمَّهِ مُحَمَّدٍ(ص) عَلَینَا أفضَلَ مِن أن أجَاهِدکَ فَإِن فَعَلتُ فَإِنَّهُ قُربَهُ إِلَی اللهِ وَ إِن تَرَکتُهُ فَإِنّی أستَغفِرُ اللهَ لِذَنبِی وَ أسالُهُ تَوفِیقَهُ لِإِرشَادِ أمرِی»[۲۳] ؛ «همانا من فتنه ای بزرگتر از حکومت تو بر این امت نمی شناسم و دیدگاهی روشن تر از مبارزه با تو برای خودم، دینم و امت محمد(ص)، نمی دانم. پس اگر با تو به مبارزه برخیزم، کاری است که موجب قرب به خدای سبحان می‌گردد و اگر مبارزه با تو را کنار گذاشته و تن به سازش، از خداوند بزرگ مسئلت دارم که توفیقش را رفیق راهم قرار دهد».

ایشان، به همراه برادر، دوران تلخ معاویه را به دلیل شرایط نامساعد برای قیام، تحمل نمود؛ اما ر زمان یزید، اساس دین را در خطر دید و سکوت را در برابر فساد آشکار، جایز ندانست. لذا برای اصلاح به پا خواست و فرمود:«من بیم آن را دارم که حق به کلی فراموش شود و از بین برود»[۲۴].

لحظه لحظۀ حرکت امام حسین(ع)، درس بلند عزت و آزادگی و نهی از ذلت پذیری است و ما در صدد هستیم بخش هایی از جلوه های عزّت و آزادگی این نهضت را یادآور شویم.

 

یک. عزت در ادعیه امام حسین(ع):

امام حسین(ع) در دعای عرفه می فرمایند:

«یَا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفعَهِ وَ أولِیَاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعتَزُّون»[۲۵] ؛ «ای کسی که خود را به بلندی و والایی مخصوص می کند و دوستانش به عزّت او عزیز می شوند».

«یَا مَن دَعَوتُهُ… ذَلِیاً فَإعَزَّنِی»[۲۶] ؛ «ای کسی که در حال ذلت و خواری، او را خواندم و او عزتم بخشید».

«یَا مُولَای … أنتَ الَّذِی أَعزَزت»[۲۷]؛ «ای مولای من… تویی که عزیز نمودی».

 

دو. عزت در گفتار و رفتار امام حسین(ع)

۱٫ بعد از مرگ معاویه، یزید به استاندار مدینه، ولید بن عتبه، دستور داد از حسین بن علی(ع) بیعت بگیرد وقتی ولید، امام(ع) را احضار و مسأله بیعت با یزید را مطرح کرد، حضرت فرمود:« مِثلِی لَا یُبَایِعُ مِثلَه»؛[۲۸] «شخصیتی هم چون من، با مرد فاسدی چون یزید، بیعت نمی کند».

۲٫ وقتی مروان با مکر و حیله، بیعت با یزید را خیر دنیا و آخرت خواند، امام حسین(ع) در جواب فرمود:«إّنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَی لإِسلَامُ إِذ قَد بُلِیَتِ الأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثلِ یَزِیدَ وَ لَقَد سَمِعتُ جَدِّی رَسُولَاللهِ(ص) یَقُولُ الخِلَافَهُ مُحَرَّمَهٍ عَلَی آلِ أبِی سُفیَانَ»[۲۹] ؛ «هنگامی که یزید[فاسد و شارب الخمر] بر مردم مسلمان، حکومت نماید باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: “حکومت آل ابی سفیان حرام است”».

۳٫ در مدینه، برخی افراد، زمانی که فهمیدند حضرت زیر بار بیعت نمی رود، از روی خیرخواهی به ایشان پیشنهاد سازش با یزید را دادند. یکی از این افراد«عُمر اَطرف» بود که علاقۀ فراوانی به امام حسین(ع) داشت و برای ایشان، احساس خطر می نمود.

حضرت در پاسخ او فرمود:« پدرم از رسول خدا(ص) خبر کشته شدن خویش و هم چنین خبر کشته شدن مرا برای من نقل نمود و به من خبر داد که قبر من در نزدیکی قبر او قرار خواهد گرفت. آیا گمان می کنی من از چیزی که تو می دانی، بی اطلاع هستم؟ ولی به خدا قسم که من هیچ گاه به زیر بار ذلّت نخواهم رفت»[۳۰].

۴٫ از جمله افرادی که در مورد تصمیم امام(ع)، اظهار ترس و وحشت کرد، محمد حنفیّه بود. وی قصد داشت با سخنانی از روی محبت و دلسوزی، حضرت را از تصمیمی که گرفته بود، منصرف سازد.

بر این اساس، به ایشان عرض کرد:« اگر تو هدف تیر بلا گردی، خون بهترین افراد امت بر زمین خواهد ریخت» و به حضرت سفارش کرد وارد شهرها نشود و راه دشت و بیابان را در پیش گیرد؛ اما حضرت اباعبدالله(ع) در جواب فرمود:« َِا أشخِی وَ اللهِ لَو لَم یَکُن مَلجَاُ وَ لَا مَاَویً لَمَا یَایَعتُ یَزِیدَ بنَ مُعَاوِیِه»[۳۱]؛ « برادرم! به خدا قسم؛ اگر در تمام دنیا هیچ پناهگاهی برای من نباشد، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد».

۵٫ امام حسین(ع) هنگام ورود به کربلا( روز دوم محرم سال ۶۱ه) برای اصحاب و اهل بیت خویش، خطبه ای ایراد نمود و در ضمن آن فرمود:«إِنِّی لَا اَرَی إِلَّا سَعَادَهً وَ الحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما»[۳۲] ؛ « در نظر من، مرگ چیزی جز سعادت نیست و زندگی با ستمکاران، برای من خسته کننده و ملال آور است».

۶٫ شهادت و مرگ سرخ، عزت می آفریند؛ لذا در روز عاشورا امام حسین(ع) از کشته شدن و تکه تکه گشتن نمی هراسید و حتی از این که بدنش زیر سمّ اسبان، پاره پاره شود و بدون غسل و کفن، بر زمین گرم کربلا بماند، ابائی نداشت؛ چرا که در مکتب حسینی: «مَوتٌ فِی عِزًّ خَیرٌ مِن حَیَاهٍ فِی ذُل»؛[۳۳] « مرگ با عزت، بهتر است زندگی همراه با ذلت و خواری».

۷٫ امام حسین(ع) در روز عاشورا به صراحت فرمود:«لَا وَ اللهِ لَا اَعطِیکُم بِیَدیِ إِعطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا دَفِرُّ فِرَارَ العَبِید»[۳۴]؛ «من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمی کنم».

۸٫ در روز عاشورا، آن هنگام که ابن زیاد پیشنهاد تسلیم شدن حضرت را مطرح کرد، امام(ع)، خطاب به کوفیان فرمود:

«ألَا إِنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیَّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ بَینَ القله[السَّلَّهِ] وَ الذِّلَّهِ وَ هَیهَاتَ منّا الذّلّه یشاَبی اللهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهس وَ جُدُودُ طَابَت وَ حُجُورٌ طَهُرَت»[۳۵] ؛ « آن زنا زاده پسر زنا زاده، مرا بین دو امر مخیر کرده است که یا جنگ را بپذیرم و یا ذلت را. ذلت از ما دور باد. کسی که در دامان پیامبر(ص) و علی و فاطمه(س) پرورش یافته است، هرگز تن به ذلت و خواری نمی دهد».

اگر پیکرم از تیغ دو صد پاره کنید                                      از شهر و دیار خویش آواره کنید

این دشت اگر زخون ما موج زند                               هیهات که روی عجز نظاره کنید[۳۶]

۹٫ آن گاه که گرگ صفتان و کرکس های جبهۀ باطل به خیام آل الله هجوم آوردند، در آن لحظات پایانی و نفس گیر جدال بین حق و باطل، در آن هنگامۀ عصر که نامردی و بی عدالتی بیداد می کرد، ناگاه امام جبهۀ حق، به خروش آمد و چنان فریادی برآورد که برای همیشۀ تاریخ، وجدان‌های بشری را بیدار کرد:« یَا شِیعَهَ آلِ أبِی سُفَیانَ إّن لَم یَکُن لَکُم دِینٌ وَ کُنتُم لَا تَخَافُونَ المَعَادَ فَکُونُوا أَحرَاراً فِی دُنیَاکُم»[۳۷] ؛ «ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی هراسید، لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید».

این جملۀ بسیار زیبا سیدالشهداء(ع)، منشوری است برای همۀ جهانیان، در همۀ عصرها و نسل های آتی بشری.

 

سه. عزّت در شعارهای امام حسین(ع)

۱٫ امام(ع) هنگام نبرد، شعار آزادگی خود را این گونه می سرورد:

«المَوتُ مِن رُکُوبِ العَارِ           وَالعَارُ أولَی مِن دُخُولِ النَّار»[۳۸] ؛«مرگ، نزد من از ننگ و ذّلت و پستی، عزیزتر و محبوب تر است..».

به قول استاد شهید مطهری(ره)، این شعار را باید«شعار آزادگی، شعار عزّت و شعار شرافت» نامید.[۳۹]

 

۲٫ اسوۀ آزادگان عالم، در هنگامۀ جنگ، چنین رجز می خواند:

«أنَا الحُسَینُ بُن عَلِی           آلَیتُ أن لَا أنثَتِی

أحمِی عِیَالَاتِ أبِی             أمضِی عَلَی دِینِ النَّبِی»[۴۰]

«من حسین بن علی هستم و سوگند یاد کرده ام که در مقابل دشمن، سر فرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم حمایت می کنم و در راه آیین پیامبر کشته خواهم شد».

۳٫ این عزّت خواهی، اختصاص به روز عاشورا ندارد؛ بلکه از ابتدا تا انتهای این نهضت، می توان آن را مشاهده کرد. به عنوان مثال، امام حسین(ع) در بین راه در مکانی به نام«شقوق»، با گروهی از مردم که از سوی کوفه می آمدند مواجه شد و از آنان چگونگی اوضاع کوفه و افکار مردم آن جا را پرسید. آنان عرض کردند:« یا بن رسول الله! مردم عراق در مخالفت شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شما، هم پیمان شده اند». امام(ع) در پاسخ فرمود:«إِن الأمرُ لِلّهِ یَفعَلُ ما یَشَاء….».

سپس اشعار زیر را خواند:

«فَإِن تَکُنِ الدُّنیَا تُعَدُّ نَفِیسَهً         فَدَارُ ثَوَابِ اللهِ أَعلَی وَ أَنبَلُ»

«زندگی این جهان، گرچه از نظر عده ای نفیس و پربهاست، ولی خانۀ پاداش و جزا بالاتر و پر بهاتر است».

«وَ إِن تَکُنِ الأَبدَانُ لِلمَوتِ أُنشِئَت                     فَقَتلُ امرِئٍ بِالسَّیفِ فِ اللهِ أَفضَل»[۴۱]

«اگر این بدن ها برای مرگ آفریده شده است، پس چه بهتر که انسان، در راه خدا کشته شود».

 

چهار. پیامدهای عزت خواهی

۱٫ احیاء ارزش های دین

در زیارت امام حسین(ع) می خوانیم:«أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرتَ بِالمَعرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر…».[۴۲]

۲٫ احیاء سنت رسول اکرم(ص)

حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، خطاب به مردن زمان خود می فرمودند:«فَإِنَّ السُّنَّهَ قَد أَمِیتَت فَإِن تُجِیبُوا دَعوَتِی وَ تُطِیعُوا أمرِی أهدِکُم سُبِیلَ الرَّشادِ»[۴۳]؛«به تحقیق، سنت پیامبر(ص) مرده است پس اگر از من اطاعت کنید و گفتۀ مرا بشنوید، شما را به صراط مستقیم و رشد انسانی رهنمون می سازم».

 

۳٫ افشاء شدن چهرۀ نفاق

در جریان کربلا، کسانی که در نامه های متعدد، اعلام آمادگی کرده بودند، در معرض امتحان سخت الهی قرار گرفتند و جریان نفاق که لاف دینداری و محبت به آل پیامبر(ص) را داشت، افشاء شد.

افرادی نظیر شبث بن ربعی، عمرو بن حماح، عروه بن قیس، یزید بن حرث، جمار بن ابجر و … که ابتدا مدّعی دین داری و عشق به حسین(ع) بودند، ولی سرانجام، نفاق خود را آشکار کردند و با کشتن فرزند رسول خدا(ص) به درۀ کفر و ارتداد از دین خدا غلطیدند؛ مصداق روشن این آیۀ شریفه هستند:«مُذَبذَبِینَ بَینَ ذَالِکَ لاَ إِلَی هَؤلُاء وَ لَا إِلَی هَؤلُاء».[۴۴]

۴٫ الگوشدن نهضت عاشورا

با فاصلۀ اندکی از شهادت امام حسین(ع)، قیام توابین به فرماندهی «سلیمان بن صرد» و با شعار«یالثارات الحسین » اتفاق افتاد. علاوه بر آن، قیام مختار، قیام مدینه و … نشان از تأثیرپذیری اعتراضات و انقلاب های بعدی از نهضت عاشورا دارد. در حقیقت، آتشی که در کربلا برافروخته شد، دستگاه جباران و فاسقان را تا پایان تاریخ، تهدید خواهد کرد.

۵٫ محبوبیت و عزت اهل بیت(ع)

خداوند در سورۀ مریم می فرماید:«إِنَّ الَّذیِنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمَنُ وُدّاً»[۴۵]؛ «همانا آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، خدای رحمان آن ها را (در نظر خلق) محبوب می گرداند».

 

۶٫ایثار و شهادت طلبی

روحیۀ شهادت طلبی در یاران امام حسین(ع) به حدی بالا بود که ایشان در وصف آنان فرمودند:«فَإِنِّی لَا أَعلَمُ أصحَاباً أوفَی وَ لَا خَیراً مِن أصحَابِی وَ لَا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ وَ أوصَلَ مِن أهلِ بَیتِی فَجَزَاکُمُ اللهُ عَنِّی خَیرا»[۴۶]؛«من یارانی بهتر و وفادارتر از اصحابم نمی شناسم و اهل بیتی مهربان تر از خاندان خویش نمی شناسم، خدای‌تعالی شما را جزای خیر دهد».

دوم: قیام عزت آفرین مهدوی

امام زمان(عج)، خاتم الاوصیاء، یگانه منجی و رهایی بخش بشریت از ظلمت و تاریکی، آرزوی همه ستمدیدگان و کعبه آمال همه مظلومان عالم است. عزّت و عزّت خواهی واقعی در دولت ایشان، مصداق پیدا خواهد کرد و به دست او، وهده های الهی تحقق خواهد یافت:«بِهِ یَملَأُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ ظُلما».

او می آید تا به همراه خود، قسط و عدل آورد و لازمه قسط و عدل او، عزّت او و عزت دولت و یاران او است.

در این بخش، نگاهی گذرا به عزّت مهدوی(عج) در مجموعه ادعیه و توقیعات امام زمان(عج) خواهیم داشت و سپس به بیان پیام قرآن و سخنان ائمه معصومین(ع) در مورد عزّت آفرینی قیام آن امام(ع) می پردازیم.

 

۱٫ امام زمان(ع) در مناجات خود با خدا

یکی از دعاهایی که در شب های ماه مبارک رمضان سفارش شده است، «دعای افتتاح» می باشد. این دعا را حضرت ولی عصر(عج) به محمد بن عثمان بن سعید عمری، نائب دوم از نواب اربعه، تعلیم داده و او منتشر نموده است. در بخش هایی از این دعا می خوانیم:

الف.« الَّهُمَّ إِنَّا نَرغَبُ إِلَیکَ فِی دَولَهٍ کَریمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الأسلَامَ وَ أهلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أهلَه»؛«خدایا! به تو امید داریم که دولت با کرامت امام زمان(عج) را به ظهور آوری و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشی و نفاق و اهل نفاق را ذلیل و خوار گردانی».

ب.«الَّهُمَ أعِزَّهُ وَ أعزِز بِهِ وَانصُرهُ وَانتَصِر بِهِ وانصُرهُ نَصراً عَزِیزاً»؛ «خدایا او(حضرت حجت(عج)) را عزّت ده و ما را به ظهورش عزیز گردان. او را یاری کن و از یاری او ما را نیز بهره‌مند فرما و او را نصرتی با عزّت و کامل، عنایت کن».

ج.«وَ أعِزَّ بِهِ ذِلَّتَنَا»؛ «ذلّت ما را در سایه قیام حضرتش، به عزّت تبدیل نما».

د.«وَأعِنَّا عَلَی ذَلِکَ بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرِّ تَکشِفُهُ وَ نَصرٍ تُعِزُّهُ»؛ «خدایا! ما را در این پیکار، یاری فرما تا از سوی تو زودتر به پیروزی رسیم و رنج و دشواری برطرف گردد و از این پیروزی ما را عزّت دهی».

 

۲. عزت در سایه دولت مهدی(عج)

در دولت امام زمان(عج) اولیای خدا عزیز، و دشمنان او ذلیل هستند:

الف.«أینَ مُعِزُّ الأولِیَاءِ وَ مُذِلُّ الأعدَاء»؛[۴۷]«کجاست عزت دهنده به دوستان خدا و ذلیل کننده دشمنان او؟».

ب.«وَ بِکُم أخرَجَنَا اللهُ مِنَ الذُّل»؛[۴۸]«به وساطه شما خدا ما را از ذلت، رهایی داد».

 

۳. قرآن و عزت دولت مهدوی(عج)

الف. در تفسیر آیۀ «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهَم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنِینَ أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَومَهَ لائِم…»[۴۹]؛ از معصومین روایت شده است :« این ایه درباره قائم و اصحاب اوست؛ همان کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و از هیچ چیز پروا ندارند».[۵۰]

ب. امام علی(ع) در ذیل آیه «وَ نُرِیدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُواا فِی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمَ الوارِثِین»[۵۱] می فرماید:« هم آل محمد(ص) یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم، فیعزّهم و یذلُّ عَدوَّهم»[۵۲]؛ «ایشان، خاندان پیامبرند که خداوند پس از سختی ها، مهدی ایشان را ظاهر می سازد و به آنان عزّت می بخشد و دشمنانشان را خوار می سازد».

ج. خداوند در سوره نور می فرماید:« وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضَی لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم أمناً یَعبُدُونَنِی لَا یُشرِکُونَ بِی شَیئاً»[۵۳]؛«خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و کارهای شایسته کردند، وعده داده است که حتما آنان را در این زمین، جانشین خود قرار دهد، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین خود قرار داد. و آن دینی که برایشان پسندیده، به سودشان مستقر می کند و ترسشان را به ایمنی مبدل گرداند. مرا عبادت می کنند و چیزی را با من شریک نمی گردانند».

به راستی چه عزتی بالاتر از این که انسان مؤمن در دولت مهدی(عج) در روی زمین، خلیفه خدا شود؛ دین خداوند بر همۀ زمین چیره گردد؛ هیچ ترس و ناامنی وجود نداشته باشد؛ انسان، فقط عبد خدا و مشغول به عبادت او باشد و غیری را در خدا شریک قرار ندهد؟!

۴٫ روایات و عزت مهدوی

الف. در روایات وارده، تصریح شده است که امام مهدی(عج) با طاغیان، دست بیعت نمی دهد و با حاکمان زر و زور و تزویر، سازش نخواهد کرد.

۱٫ امام کاظم(ع) در مورد قاطعیت امام زمان(عج) می فرماید:

«… الثَّانِی عَشَرَ مِنَّا یُسَهَّلُ اللهُ تَعَالَی لَهُ عُسرٍ وَ یُبِیرُ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ یُهلِکَ عَلَی یَدِهِ کُلَّ شَیطَانٍ مَرِید»؛[۵۴]

«… خداوند برای دوازدهمین [امام] از خاندان ما، هر دشواری را آسان می گرداند و به دست او هر جبّار سرسختی نابود می شود و هر شیطان سرکشی، هلاک می گردد».

۲٫ امام صادق(ع) می فرماید:«إنَّ فِی القَائِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ ص شَبَهاً مِن خَمسَهٍ مِنَ الرُّسُل… وَ أمَّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفَی ص فَخُرُوجُهُ بِالسَّیفِ وَ قَتلُهُ أعدَاءَ اللهِ وَ أعدَاءَ رَسُولِهِ وَ الجَبَّارِینَ وَ الطَّوَاغِیتَ وَ أنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعبِ…»[۵۵] ؛ «قائم آل محمد(ص) شباهت هایی با پنج تن از پیامبران دارد… اما شباهت او به جدّ خود، قیام با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و جباران و سرکشان است؛ او با [نیروی] شمشیر و [نیروی] ترسان[جباران]مدد می گیرد».

۳٫ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:«… بِهِ یُخرِجُ ذُلَّ الرَّقِّ مِن أعنَاقِکُم»[۵۶]«به دست مهدی(عج)… بندهای بردگی از گردن شما گشوده می‌گردد».

 

۵٫تجلی عزت در روز ظهور

اولین روز ظهور همراه با عزت خواهی است؛ چنان چه امیرالمؤمنین علی(ع)، می فرماید:«گویا می بینم فرزندم مهدی در ساعات اوّل ظهورش، سوار بر مرکب از ناحیه وادی السلام به طرف مسجد سهله- در حالی که نور از پیشانی مرکبِ سواری اش می درخشد- در حرکت است و این دعا را می خواند:

«اللَّهُمَّ مُعِزَّ کُلِّ مُؤمِنٍ وَحِیدٍ وَ مُذِلِّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِید»؛[۵۷] «خداوندا تو عزت دهندۀ تمام مؤمنان بی یاور و خوارکنندۀ تمام ستمگران سرکش هستی».

«فَأَولیاؤُهُ بِعِزِّه یَتَعَزَّونَ»؛[۵۸]«بنابراین، عزت اولیای الهی از عزت او سرچشمه می گیرد».

 

۶- پیامدهای عزت دولت مهدوی:

الف. از بین رفتن باطل

۱٫ امام باقر(ع) می فرماید:«إذا قامَ القَائِمُ ذَهَبَ دَولَهُ البَاطلِ»؛[۵۹] «هنگامی که قائم(ع) قیام کند، هر دولت باطلی از بین می رود».

۲٫ در توقیع شریف آمده است:«إذا أذِنَ اللهُ لَنَا فِی القَولِ ظَهَرَ الحَقُّ وَاضمَحَلَّ البَاطِل…»؛[۶۰] «هر گاه خداوند، اجازه ی سخن گفتن به ما بدهد، حق، آشکار شده و باطل، نابود می گردد».

 

ب. فراگیر شدن دولت مهدوی

در عصر ظهور، دولت اسلامی، جهان گیر می شود و عزت دروغین سلاطین، به دست امام زمان(عج) فرو خواهد ریخت. امام باقر(ع) در این باره می فرماید:«یَبلُغَ سُلطَانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ»؛[۶۱] «دولت حضرت مهدوی(عج)، شرق و غرب جهان را فرو خواهد گرفت».

پیامبر(ص) فرمورد:«…یَفتَحُ اللهُ عَلَی یَدَیهِ مَشَارِقَ الأَرضِ وَ مَغَارِبَهَا…»[۶۲]؛ «همۀ شرق و غرب عالم، تحت حاکمیت امام زمان(عج) قرار خواهد گرفت».

پیامبر اکرم(ص) در روایاتی دیگر نیز به این حاکمیت اشاره کرده اند:

۱٫ «… و الذی بعثنی بالحق نبیاً لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه تشرق الارض بنوره و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»[۶۳]؛ «قسم به آن که مرا از روی حق، به پیامبری برانگیخت؛ اگر از دنیا جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر می‌گستراند تا فرزندم مهدی قیام کند. پهنۀ زمین، به نور او روشن گردد و حکومت او شرق و غرب گیتی را فراگیرد».

۲٫ «الأئِمَّهُ مِن بَعدِی ائنَا عَشَرَ أوَّلُهُم أنتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُم القَائِمُ الَّذِی یَفتَحُ اللهُ تَعَالَی ذِکرُهُ عَلَی یَدَیهِ مَشَارِقَ الأرضِ وَ مَغَارِبَهَا»[۶۴] ؛ «ای علی! امامان پس از من، دوازده تن می باشند. نخستین آن ها تو هستی و آخر ایشان قائم است ک به دست او خاور و باختر(شرق و غرب) زمین گشوده می گردد».

لذا در گسترۀ حاکمیت امام، دیگر جایی برای جباران و ظالمان نیست و همۀ آنان به دست امام، از صحنۀ گیتی محو خواهند شد.

امام کاظم(ع) در این زمینه می فرماید:«… یُبِیرُ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ یُهلِکُ عَلَی یَدِهِ کُلَّ شَیطَانٍ مَرِید»[۶۵] ، «به دست او[حضرت مهدی(عج)] هر جبار سرسختی نابود می شود و هر شیطان سرکشی به هلاکت می رسد».

در دعای ندبه نیز می خوانیم:

« این قاصم شوکه المعتدین، این هادم ابنیه الشرک و النفاق، این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان، این….؟»[۶۶]؛ «کجاست در هم شکنندۀ شوکت متجاوزان؟ کجاست ویران کنندۀ بناهای شرک و نفاق؟ کجاست نابود کنندۀ اهل نادرستی و عصیان و طغیان، کجاست…؟»

 

ج. اصلاح امت

«لِیصلحَ الأمَّهَ بَعدَ فِسادِها»؛ [۶۷]«خداوند به وسیلۀ حضرت مهدی(عج) این امت را پس از آن که تباه شده است، اصلاح می کند».

۲٫ «… لَیُطَهَّرَنَّ الأرضَ مِن کُلِّ غَاش»[۶۸]؛«زمین را از هر انسان نیرنگ باز[و فریبکار]پاک می سازد…».

۳٫ «… و یُوَلِّفَ بَینَ قُلُوبٍ مُختَلِفَه…»[۶۹] ؛ «و دل ها و افکار ناسازگار را نزدیک می سازد».

 

د. احیای حق

۱٫ امام صادق(ع) می فرماید:«… وَ یَرُدَّ اللهُ إِلَی أهلِهِ فَیَظهَرَ حَتَّی لَا یُستَخفَی بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخَافَهَ أحَدٍ مِنَ الخَلق…»[۷۰]؛ «و خداوند حق را به اهلش باز می گرداند و ایشان آن را آشکار می کنند، تا این که هیچ چیز از حق، به جهت بیم از هیچ یک از مردمان، پنهان نگه داشته نشود».

۲٫ در توقیعی که حضرت صاحب الزمان(ع) برای احمد بن اسحاق، مرقوم فرمود، آمده است:«أبَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلحَقِّ إِلَّا إِتمَاما»؛[۷۱] «خداوند از این که حق را ناتمام گذارد، ابا دارد».

۳٫ در توقیع دیگری نیز آمده است:«إِذَا أذِنَ اللهُ لَنَا فِی القُولِ ظَهَرَ الحَق»؛[۷۲] «هر گاه خداوند اجازه ی سخن گفتن به ما بدهد، حق آشکار شود». و «وَ لیَعلَموُا اَنَّ الحقَّ مَعَنا و فِینا…»؛[۷۳] «تا بدانید حق با ما و در میان ماست».

 

نتیجه

در این مقاله به ابعاد عزت در نهضت حسینی و نهضت مهدوی پرداخته شد تا بدانیم:

۱٫ بدون درک پیام نهضت امام حسین(ع)، نهضت فرزندش مهدی(عج) در آخرالزمان نیز مفهوم نخواهد شد؛

۲٫ عاشورا پایان نیافته و یک بار دیگر، با همان آرمان و اهداف، توسط فرزندش در تمام وسعت زمین، تکرار خواهد شد؛

۳٫ انسان های آزاده، از به خون نشستن سفینه ی حسینی مأیوس نمی شوند چرا که مکتب حسینی در نهضت مهدوی تبلور خواهد یافت؛

۴٫ هر کس که مشمول ولایت حسین(ع) است، مشمول ولایت مهدی(عج) نیز خواهد بود؛

۵٫ عزت حسینی، عزت مهدوی است و عزت مهدوی، عزت حسینی.

 

نویسنده: حجت الاسلام و المسلیمن روح الله شاکری زواردهی

 

[۱]- لغت نامۀ دهخدا، علی اکبر دهخدا، ۱۰/۱۳۹۸۹

[۲]- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۴۴٫

[۳]- سورۀ یوسف، آیۀ۸۸٫

[۴]- «در سخنوری، بر من غالب آمده است»؛سورۀ ص، آیۀ۲۳٫

[۵]- «بی تردید قرآن کتابی شکست ناپذیر است»؛ سورۀ فصلت، آیۀ۴۱٫

[۶]- «به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است»؛ سورۀ توبه، آیۀ۱۲۸٫

[۷]- «کافران در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند»؛ سورۀ ص، ایۀ۲٫

[۸]- ترجمه المیزان،ج۱۷،ص:۲۸٫

[۹]- سورۀ منافقون،آیۀ۸٫

[۱۰]- تفسیرالمیزان، علامه محمدحسین طباطبایی، ج۱۷، صص۲۸ و ۲۷٫

[۱۱]- سورۀ منافقون،آیۀ۸٫

[۱۲]- سورۀ فاطر،آیۀ۱۰٫

[۱۳]- «گفتند: به عزت فرعون، سوگند؛ ما پیروز خواهیم شد»؛ سورۀ شعراء، آیۀ۴۴٫

[۱۴]- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۱۸،صص۱۹۸ و ۱۹۷(با کمی تصرف).

[۱۵]- میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج۶،صص۲۹۴ و ۲۹۳٫

[۱۶]- همان،ص۲۹۰٫

[۱۷]- همان،ص۲۹۰٫

[۱۸]- همان،ص۲۹۱٫

[۱۹]- همان،ص۲۹۲٫

[۲۰]- «هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد»؛ سورۀ طلاق،آیۀ۳٫

[۲۱]- ابن آشوب، مناقب،ج۳،ص۲۴۱٫

[۲۲]- همان، ج۳،ص۲۳۸۲٫

[۲۳]- بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۲٫

[۲۴]- طبرسی، الاحتجاج، ج۲،ص۲۹۶٫

[۲۵]- مفاتیج الجنان، دعای عرفه.

[۲۶]- همان.

[۲۷]- مفاتیح الجنان، دعای عرفه.

[۲۸]- سید بن طاووس، لهوف، ص۱۹٫

[۲۹]- همان، ص۲۰

[۳۰]- لهوف، سید بن طاووس، ص۱۹٫

[۳۱]- مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸٫

[۳۲]- کشف الغمه،ج۲،ص۳۲٫

[۳۳]- مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۶۸٫

[۳۴]- حماسۀ حسینی، استاد مرتضی مطهری، ج۲، ص۱۸۷٫(به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ص۲۳۵).

[۳۵]- تحف العقول، ص۲۷۵؛ با کمی تفاوت، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸٫

[۳۶]- عباس براتی.

[۳۷]- مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج۲، ص۳۳٫

[۳۸]- ححماسۀ حسینی،ج۲،صص۲۱۶و۲۱۵(به نقل از: مقتل مقرّم،ص۳۴۵).

[۳۹]- همان.

[۴۰]- همان،ص۲۲۳٫

[۴۱]- سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۹۳(به نقل از: ابن عساکر، تاریخ دمشق، ص۱۶۴، خوارزمی، مقتل، ج۱، ص۲۲۳).

[۴۲]- زیارت وارث.

[۴۳]- تاریخ طبری، ج۳، ص۲۸۱٫

[۴۴]- سوره نساء، آیۀ۱۴۳٫

[۴۵]- سورۀ مریم، آیه۹۶٫

[۴۶]- فتح الفتوح، ص۸۹۶؛ تاریخ طبری،ج۳،ص۳۱۵٫

[۴۷]- مفاتیح الجنان،دعای ندبه.

[۴۸]- همان، زیارت جامعه کبیره.

[۴۹]- «ای گروهی که ایمان آورده اید، هر کدام از شما که دین خود مرتد شود[بداند که] به زودی خدا قومی را که بسیار دوست شان دارد و آنها را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و نسبت به کافران سرافراز و مقتدرند(به نصرت اسلام)برانگیزید که در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدی باک نداشته باشند»؛سوره مائده، آیه۵۴٫

[۵۰]- تفسیر نورالثقلین، ج۱،ص۶۴۱٫

[۵۱]- سوره قصص،آیه۵٫

[۵۲]- بحارالانوار،ج۵۱،ص۵۴٫

[۵۳]- سوره نور، آیه۵۵٫

[۵۴]- همان،ص۱۵۱٫

[۵۵]- کمال، ج۱،ص۳۲۷٫

[۵۶]- بحارالانوار،ج۵۱،ص۷۵٫

[۵۷]- همان، ج۵۲،ص۳۹۱٫

[۵۸]- مفاتیح الجنان،دعای عرفه.

[۵۹]- کافی، ج۸، ص۲۷۸٫

[۶۰]- بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۹۶٫

[۶۱]- صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۳۱٫

[۶۲]- همان،ج،ص۲۸٫

[۶۳]- همان،ج۱،ص۲۸۰٫

[۶۴]- همان،ج۱،ص۲۸٫

[۶۵]- همان،ج۲،ص۶۲۸٫

[۶۶]- مفاتیح الجنان،دعای ندبه.

[۶۷]- بحارالانوار،ج۵۱،ص۸۳٫

[۶۸]- همان،ص۱۲۰٫

[۶۹]- کمال الدین، ج۲، ص۶۴۶٫

[۷۰]- بحارالانوار، ج۸۸، ص۶٫

[۷۱]- صحیفه المهدی(ع)، جواد قیومی اصفهانی، ص۳۵۲٫

[۷۲]- بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۹۶٫

[۷۳]- همان، ج۵۳، ص۱۹۱؛ کمال الدین، ص۵۱۱٫

telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.