خانه / قلم های سوگوار / مصاحبه‌ با آقای محمدحسین پورحیدری

مصاحبه‌ با آقای محمدحسین پورحیدری

mosahebe-purheidari   واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحه‌سرایان شهرستان دزفول مصاحبه هایی را انجام داده است..
متن زیر برگرفته از مصاحبه‌ای است که با جناب آقای  محمدحسین پورحیدری نوحه سرای پیشکسوت شهرستان صورت گرفته است…

– با عرض سلام و ادب و احترام در آغاز سخن خواهشمندیم در چند جمله شرح مختصری از زندگی‌نامه‌ی خودتان را بیان کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با ادب و احترام و عرض سلام به پیشگاه با عظمت ارباب بی‌کفن ابی‌عبدالله الحسین(ع) و درود و رحمت خدا به روان پاک شعرا، مداحان و خادمان ابی‌عبدالله(ع) که دستشان از دنیا کوتاه شده و خدمت شما عزیزان.
بنده در سال ۱۳۳۴ در خانواده‌ای مذهبی در شهر دزفول متولد شدم. مرحوم پدرم حاج ملاحسین پورحیدری خودشان یکی از ذاکران و شاعران قدیم دزفول و مداح مسجد امام حسین(ع) و مسجد میان‌دره بودند. جد مادری من نیز از تعزیه گردانان شهر دزفول بود. خانه‌ی ما معروف به خانه‌ی نقش بود و نیز از کودکی علاقه‌ی زیادی به مداحی و خادمی ابی‌عبدالله داشتم. من سرودن شعر در این زمینه را از سال ۱۳۴۹یعنی بدو تأسیس هیئت زنجیرزنان کوچه‌ی”کاروان حسینیه‌ی سیدالشهدا(ع)” به طور جدی آغاز نمودم. چرا که یکی از مسئولین و بانیان هیئت بودم و در آن زمان کسی را هم نمی‌شناختم تا از او شعر بگیرم بنابراین مجبور شدم از سروده‌های خودم استفاده کنم.
سروده‌های ابتدایی من بسیار ضعیف بود به‌گونه‌ای که نمی‌شد به آن‌ها شعر گفت اما تشویق‌های اطرافیان به‌ویژه پدر و عمویم”عبدالرضا لطفی” سبب شد که به تلاش خود ادامه دهم. وقتی عمویم نوحه‌ای را می‌خواند من با شعر پاسخ ایشان را می‌دادم و این مداومت سبب شد که خود نیز شعر بگویم. در سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب به عرصه‌ی شعرهای حماسی و انقلابی و پس از آن شعرهایی در بزرگداشت شهدا وارد شدم که در این امر کسانی مانند مرحوم”حجت نصراللهی” با من همراهی کردند. ایشان در حقیقت یکی از عرضه‌کنندگان و معرفان شعر من بودند.
از نظر تحصیلات بنده دیپلم اقتصاد گرفتم ولی با توجه به علاقه‌ام تغییر رشته داده وارد رشته‌ی ادبیات شدم و پس از انقلاب دیپلم خود را در این رشته کسب نمودم. در حال حاضر کارمند بازنشسته‌ی مخابرات هستم و آخرین مدرک تحصیلی من کاردانی مخابرات بوده است. از نظر مداحی و سرودن شعر نیز در خدمت مجمع‌الذاکرین هستم و با توجه به مقتضای زمان به سرودن شعرهای مختلف می‌پردازم، از سروده های تربیتی و اخلاقی گرفته تا نوحه.

– اولین اثری که در ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و به ‌ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) به ذهن شما رسید به چه مناسبتی بود و به چه شکلی صورت ‌گرفت؟
اولین سروده‌ی رسمی من در رثای مولای متقیان امام علی(ع) بود در محدوده‌ی سال‌های ۴۹یا۵۰٫ در آن زمان ما با هیئت بیرون می‌رفتیم و به سوگواری درحرم مطهر محمدبن‌موسی‌الکاظم(سبزقبا)(ع) می‌پرداختیم.
مطلع نوحه این بود:
بیاحسن جان ببرم در این وداع آخرم
وصیتی بود مرا با تو یگانه پسرم
بعد ازاین هم شعر دیگری سرودم که موضوع آن خطابه‌ی امام در روز عاشورا بود. گویی اراده‌ی خداوند بود تا با ثبت این شعر به عنوان اولین سروده برای امام حسین(ع) به زیباترین شکل کار در این عرصه را آغاز کرده باشم:
ســــرور آزادگـــــان انـــدر زمــــیـــن کـــــربـــلــــا
گفت: با صد شور و شین، کای جمله‌ی قوم دغا
گــر شـمــا بی‌دین هستید، هم‌چنین دور از خدا
لــااقـــل آزاد بــاشــیــد کــم کنـیــد ظـلــم و جفا

– خاطراتی ازآن زمان که هیئت عزاداری در دزفول تا آستان متبرکه‌ی سبزقبا می‌رفتند برای ما بگویید. این که شکل مداحی در آن زمان به چه صورت بود و مردم چه می‌کردند؟
اجازه دهید اندکی به عقب برگردیم. من مناسب می ‌بینم خاطره‌ای از دوران کودکی بازگو کنم.
در آن زمان ما پول توی‌جیبی خودمان را روی هم می‌گذاشتیم و با مبلغی که جمع می‌شد یک هیئت کوچک تشکیل می‌دادیم که بلندگوی آن از یک قیف بزرگ، یک تکه شیلنگ و یک قیف کوچک‌تر که به عنوان میکروفن استفاده می‌شد، تشکیل شده بود. عجیب که صدا به وضوح شنیده می‌شد درست مانند یک بلندگو، و عده‌ی زیادی از نوجوانان مشتاق در هیئت شرکت می‌کردند به گونه‌ای که آرام آرام پرچمی برای هیئت ما درست کردند و نام هئیت را عزاداران نوجوان امام حسین(ع) گذاشتند. خلاصه این‌که من در آن قیف می‌خواندم و دیگر بچه‌ها سینه می‌زدند. سال دوم اجرای این برنامه بود که آقای”نصرتی”، خادم مسجد امام‌حسین(ع)، با عصبانیت این قیف را از ما گرفت و خم کرد و دور انداخت. ما ابتدا نمی‌دانستیم انگیزه‌ی او از این کار چیست. ناراحت و دل شکسته به خانه‌هامان برگشتیم اما شب بعد دیدیم که ایشان یک بوق بلند را بر چوبی قرار داده و یک باطری نیز روی گاری سوار کرده تا بچه ها هل‌‌دهند. در این دستگاه صدا با کیفیت بسیار بهتری پخش می‌شد. از آن به بعد هر سال شور و نشاط بیشتری در هیئت ایجاد می‌شد و هیئت بزرگ و بزرگ‌تر ‌شد.

– به‌جز پدر شما چه کسانی در اندیشه و شعر شما برای اباعبدالله(ع) تأثیر و نقش بیشتری داشته‌اند؟
به‌جز پدرم عموی بزرگوارم”حاج عبدالرضا لطفی” و بعد”حجت نصراللهی” ـ که روحشان شادباشد ـ از بزرگ‌ترین مشوقان من در گذشته بودند و در حال حاضر هم حمایت آقایان”تقی پور”، “شهروزیان” و “بشیری” بیشترین تأثیر را بر کار من دارد به‌گونه‌ای که اگر گاهی اندکی سستی در اراده‌‌ام ایجاد‌ می‌شود ایشان مرا به ادامه‌ی کار دلگرم می‌کنند. گاه حتی با دادن یک تک‌مصرع مرا مجبور به سرودن یک نوحه می‌کنند.

– گفته اند که چهار بعد حادثه‌ی عظیم عاشورا می‌تواند در شعر تجلی یابد که عبارتند از:سوگ، حماسه، اندیشه و عرفان. شما در شعرهای خودتان بیشتر به کدام بعد می‌پردازید؟
سعی من این است که با توجه به اسنادی که انگیزه‌‌ی امام و دلایل او از این همه جان‌بازی وفداکاری بیان می‌کنند ابتدا عرفان و سپس حماسه را درهم بیامیزم؛ چرا که به اعتقاد من در این عرصه باید بر اساس مستندات حرکت کرد. این‌که هر کس از خود داستانی بسازد و چیزی بگوید هرگز به‌هیچ یک از این چهار بعد اساسی نپرداخته‌است.

– در طول سال در زمینه‌ی قیام امام حسین(ع)، چه‌قدر و به چه شکل مطالعه می‌کنید؟
در طول سال برای پاسداشت ولادت‌ها و شهادت‌های مختلف از جمله پیامبر(ص)، بانوی دو عالم صدیقه طاهره حضرت فاطمه‌زهرا(س) و تمامی ائمه‌ی اطهار(ع) به ویژه امام حسین(ع) نیاز به مطالعه است. باید با شناخت کارکرد و حداقل، شجره‌نامه و اسناد موجود را در مورد آن‌ها خواند. کیفیت و ابعاد شهادت و مبارزه‌ی آن‌ها باید مورد نظر قرار گیرد. در مورد عاشورا معمولاَ از اواخر ذی‌الحجه یا حتی بعد از ماه مبارک رمضان کار را آغاز می‌کنم، حتی اگر مجالی باشد در شب‌های ماه مبارک رمضان ساعتی را به امر مطالعه در این زمینه اختصاص و مقاتل مختلف را مورد مطالعه قرار‌می‌دهم؛ البته امروز به برکت وجود کتابخانه‌ی مرکز پژوهش و نشر فرهنگ عاشورا و سایت روز دهم دسترسی به مطالب و مستندات و آثار”دکتر سنگری” آسان‌تر شده‌است. بنده سعی می‌کنم سر نوحه‌ها را از بین گفته‌ها و نوشته‌های ایشان جداکنم.

– آسیب‌ها و آفت‌هایی که اشعار آیینی ما به آن مبتلا شده‌اند از نظر شما کدامند؟
بیشتر این آسیب‌ها به عدم اطلاع افراد از وقایع مربوط می‌شود. امروزه متأسفانه برخی عادت‌های غلط در مداحی رایج شده است، البته این مسأله در شهر ما کمتر و کم‌رنگ‌تر دیده می‌شود ولی در کل کشور به ‌ویژه تهران برخی از ذاکران برای ارایه‌ی صدای خودشان و اغراق در ابعاد واقعه‌ی عاشورا، آگاهانه یا ناآگاهانه در حال ضربه‌زدن به این فرهنگ غنی هستند. اما به‌خواست خداوند در حال حاضر یک جریان مخالف از سوی علما و روشنفکران جامعه نسبت به این حرکت ایجاد شده است و سعی در ممانعت از این گونه اعمال دارد؛ چرا که در صورت تداوم حرکت‌های غیر اخلاقی، ضربه‌ای به مراتب سخت‌تر از ضربه‌ی خوارج به اسلام وارد خواهدآمد!
امیدوارم خداوند توفیق عنایت کند تا این خلاءها با شعرهای خوب و فاخر، آن‌هم از بزرگان شعر و ادب این مرز و بوم جبران شوند.

– به نظر شما یک شاعر عاشورایی باید چه خصوصیات و یا چه ابعاد اخلاقی ویژه‌ای داشته باشد؟
شاعر چندان در معرض دید مردم قرار نمی‌گیرد، بهتر است به‌جای خصوصیات شاعر، ویژگی‌های مداح عاشورایی را مورد بررسی قراردهیم.
نهایت کار شاعر سرودن شعری است که در مسیر هیئت‌ها خوانده می شود و یا نهایتاَ چاپ کتابی است که مردم فقط از آن یک نام را می‌شنوند، اما مداح با قرارگرفتن در پشت تریبون یا میکروفن در معرض دید قرار می‌گیرد پس بسیار مهم است که چگونه رفتار کند، هم از نظر ظاهر و هم از نظر باطن، حرف و عملش باید یکی باشد به عنوان مثال نباید به ظاهر بگوید حسین، اما در بیرون گود به حسین(ع) ضربه بزند. وقتی مداح یا شاعر وارد یک جمع می‌شود، مردم با دیدگاه دیگری به آن‌ها نگاه می‌کنند. هیچ‌گاه نمی‌گویند که فلانی آمد بلکه می‌گویند آقای فلانی وارد شد، به احترام او صلوات هم می‌فرستند. این صلوات در حقیقت متعلق به آن‌ها نیست بلکه به دلیل احترام و ادبی است که نسبت به معصومین(ع) در آن‌ها وجود دارد. بنابراین دید مردم نسبت به یک شاعر یا مداح معروف، متفاوت است آن‌ها زیر ذره‌بین قرار دارند. مردم انتظار خطا و انحراف از آن‌ها را ندارند. ما باید حافظ آبرو و شأن اهل‌بیت(ع) باشیم.

– ارتباط بابرخی از عزیزان مداح و شاعر بسیار مشکل است و دائم در دسترس نیستند و یا به عبارتی احساس می‌شود که دیگران را تحویل نمی‌گیرند و مدام می‌گویند فرصت نداریم آیا از نظر شما چنین چیزی وجوددارد؟
حداقل من این خصوصیت را در خودم سراغ ندارم. آن‌چنان به ذاکران اباعبدالله‌الحسین(ع) علاقه‌مند هستم که گاه شخصاَ شعرهایی را که سفارش داده‌اند برده و به آن‌ها تحویل داده‌ام. به عنوان نمونه در ایام شهادت مولای متقیان علی(ع) در ماه رمضان سال گذشته یکی از ذاکران نزد من آمده گفتند که برای این شب نوحه‌ای ندارند و از من تقاضا کردند که در محل حسینیه چیزی برای آن‌ها آماده کنم که به برکت امام علی(ع) آن روز از صبح تا غروب نوحه‌ی زیر را آماده کردم:
«خیز و بنگر اشک یتیمان، آه صغیران، علی علی»
ایشان با شنیدن نوحه گفتند این همان چیزی است که من می‌خواستم. همیشه سعی کرده‌ام که به تقاضای ذاکران محترم در حد توانم پاسخ مثبت دهم. آن‌چنان که به خاطر دارم فقط یک بار که یکی از مداحان جوان شهرستان از من نوحه خواست به دلیل ناراحتی عصبی جواب رد دادم اما فردای آن روز وقتی احساس کردم که ایشان دلگیر شده‌اند خودم به سراغش رفتم و به هر نحوی بود او را پیدا کردم و به خانه آوردم و تمام دفاترم را در اختیارش گذاشتم تا از آن‌ها استفاده کند.

– به کدام یک از اشعارتان تعلق خاطر بیشتری دارید و یا شما را به یاد خاطره‌ای می‌اندازد و یا این‌که رمز و رازی در آن نهفته‌است؟
در دوران نوزادی یکی از فرزندانم، یک شب هر چه تلاش کردیم نمی‌خوابید. من کودک را در آغوش گرفتم و با حرکتی شبیه گهواره او را تکان دادم که این شعر به ذهنم رسید:

کودکم اصغر من گریه نکن
گل خوش‌منظر من ناله نکن
می دونم تشنه‌ی آبی . . .

این را که گفتم دیدم بچه ساکت شد (اسم این پسرم حامد است) از همسرم خواستم که این شعر را بنویسد. از آن روز هرگاه این شعر را مرور می‌کنم برایم تازگی دارد:
بــیـش از ایـن نیش به دل مادر غم‌دیده مزن
چنــگ بر زخم دل و سینه‌ی خشکیده مزن
تیــشه بـر ریـشـه‌ی ایـن عـم ستم‌دیده مزن
می‌دونم تشنه‌ی آبی
آه سـرد تــو بـر این قـوم زبـون بـی‌اثـر است
نــو رسیده شجر عمر تو بی‌برگ و بر است
در کنــارت به نــوا مــادر خــونیــن جگر است
می‌دونم تشنه‌ی آبی
عــارض مــاه تــو از سوز عطـش گشته کبود
خنــده‌ی تلخ تو معنی دهد از گفت و شنود
گر کنم عقده برون‌ از دل بشکسته چه سود
می‌دونم تشنه‌ی آبی
گــو چــرا کــودک نــیــکــو سیــر و لـاله عذار
کــنــج گـــهـــواره نــداری کمــی آرام و قرار
عطــش افــکـنده چنـیـن بر دل خون تو شرار
می‌دونم تشنه‌ی آبی
مـهـربـان عمـه‌ی تــو لحظه‌به‌لحظه به‌شتاب
می‌رود خیمــه بـه خیمــه ز پی جرعه‌ی آب
پــس بیـا نــوگـل من یک دمی آسوده بخواب
می‌دونم تشنه‌ی آبی
نـکنــد مــرغ دلــت کــــرده هـــوای دگــــری
که گشودی تو در این وادی خون بال و پری
یــا در انــدیــشــه‌ی جــان‌بــازی به راه پدری
می‌دونم تشنه‌ی آبی
ای علی! تشــنــه‌تــریــن لـالـه‌ی گلزار یقین
خـــنـجــر پــاره‌ی تــو مــنــشــأ انــوار مبین
شـدی الــگــوی فـــداکـــاری انــــصـــار یقین
می‌دونم تشنه‌ی آبی

– به کدام‌یک ازشخصیت‌های حاضر در کربلا ویژه‌تر عشق می‌ورزید و ویژه نگاه می‌کنید و یا بیشتر آثارتان مربوط به این شخصیت است؟
در ابتدا باید بگویم، تمام یاران حاضر در صحنه‌ی عاشورا از کوچک‌ترین آن‌ها تا بزرگ‌ترین آن‌ها از نظر سنی، که حضرت”علی اصغر(ع)” و “حبیب بن مظاهر” هستند هر کدام در نزد امام جایگاه ویژه‌ای دارند. و هر کدام به شیوه‌ای برای ما الگو قرار می‌گیرند. برای کوچک‌ترها علی‌اصغر و برای بزرگ‌ترها قاسم و علی‌اکبر به همین ترتیب تا حبیب بن مظاهر همه الگو هستند و می‌توانند الگو باشند و ما نمی‌توانیم بگوییم به یکی از آن‌ها علاقه‌مندیم بلکه به تمام آنها علاقه داریم. ولی در میان تمام این بزرگان عباس جایگاه ویژه‌ای دارد. عباس یعنی درس ادب، غیرت، فداکاری، معرفت، ایثار و ایمان. در مورد حضرت عباس هر چه بگوییم باز هم کم گفته‌ایم. ما بسیاری از درس‌های زندگی‌مان را از آن بزرگوار می‌آموزیم. وقتی قصد داریم با برادرمان سخن بگوییم، نگاه می‌کنیم ببینیم اباالفضل(ع) چگونه با برادرش سخن می‌گفت. می‌خواهیم با فرزندان برادر برخورد کنیم می‌بینیم او با فرزندان برادر چه رفتاری داشت. تمام رفتارهای حضرت عباس برای ما الگوست به عنوان نمونه این که حضرت عباس(ع) تا لب فرات می‌رود اما با یادآوری تشنگی علی‌اصغر تشنه از فرات باز می‌گردد آیا این مقدم داشتن دیگران بر خود برای ما الگو نیست؟!

– چه خاطراتی از سال‌های جنگ و انقلاب دارید؟ اگر بخواهید از شعر و یا شاعر خاصی در سال‌های شکوهمند دفاع مقدس نام ببرید نام چه کسی را خواهید گفت؟
این سؤال نام دو شخصیت را در ذهن من تداعی می‌کند اول مرحوم”عیدی صابرزاده” و دیگری”حجت نصراللهی” که امیدوارم خداوند روح‌شان را با شهدا محشور کند.
اولین نوحه‌ای که در رابطه با جنگ سرودم این بود که: (درود ما ای شهیدان/به روان پاکتان) ایشان در مراسم دفن شهدا این نوحه را خواندند. من در این رابطه شعرهایی با آهنگ «ماررضایی»نیز سروده‌ام که از برخی از آن‌ها امروز حتی یک نسخه هم برایم باقی نمانده‌است.
در آن سال‌ها من با مرحوم حجت نصراللهی همکاری بسیار نزدیکی داشتم. گاه می‌شد که من از این مسیر خارج می‌شدم و ایشان مسئله را متذکر می‌شدند. نوحه‌ی دیگری که در سال‌های ۶۲ و ۶۳ سرودم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت این بود:

خداوندا گواهی تو، جوانان رفته‌اند هم‌چون علی اکبر
در ایـن وادی خــوزســتــان در ایــن دشــت پـر از لـاله
خــداونـــدا گـــواهـــی گــشـــتـــه‌ام پــــــــرپـــــــر…
این شعرمعمولاَ تا اواخر جنگ هم خوانده می‌شد.

– اگر خاطره و یانکته‌ای ازحاج ملاعبدالرضا دزفولیان، دارید بفرمایید؟
ایشان در حقیقت یکی از بنیان‌گذاران مجمع‌الذاکرین بودند. -خدایش رحمت کند- فردی بسیار دل‌سوز، عاشق و عارف بود. در حقیقت با آن دیده‌ی تاریک، دلی روشن داشت. افراد و موقعیت‌ها را بسیار خوب می‌شناخت. اگر جایی می‌رفتیم و مثلاَ لازم بود کسی حرفی بزند، ایشان وظایف هر فرد را تعیین می‌کرد. تمام کسانی که با ایشان در ارتباط بودند از مداح گرفته تا شاعر برایشان احترام ویژه‌ای قایل بودند.

– مرحوم نصراللهی بیشتر آثاری را که ‌ارائه‌کردند به ‌گویش دزفولی بوده آیا این اشعار از شماست؟
می‌شود گفت نه، از من نبود. یا از آقای صابرزاده بودند یا از خود ایشان. ایشان اشعاری می‌گفتند و بعد نزد من می‌آمدند تا با هم آن‌هارا اصلاح کنیم. بنده جز دو یا سه مورد به گویش دزفولی شعر نگفته‌ام. از جمله این سروده‌ که شاید آخرین نوحه‌ای بود که ایشان خواندند:
آن زمان که آتش زد حرم اباعبدالله
چـــاره‌ی کــــار تــــو بودی عباس

– جایگاه این نوع نوحه‌ها یعنی نوحه‌هایی که به گویش دزفولی سروده می شوند چه‌قدر می‌توانند تأثیرگذار باشند؟ آیا افراد خاصی هستند که توانایی سرودن این اشعار خاص را‌ دارند و مداح‌های خاصی هستند که بتوانند آن‌ها را ارائه دهند یا این‌که این کار از هر کسی برمی‌آید و به‌طور کلی آیا توصیه می‌کنید که این کار ادامه پیدا کند و یا نظر دیگری دارید؟
شعر محلی خوب است اما به شرطی که برخی نکات در لهجه‌ی ‌‌ما رعایت شود؛ یعنی، در لهجه‌ی دزفولی واژه‌هایی وجوددارد که کاربرد آن‌ها در شعر جایز نیست. شاعری که قصد سرودن شعر برای اهل‌بیت با گویش دزفولی دارد باید حساسیت ویژه‌ای در مورد این موضوع داشته باشد. برخی از واژگان در گویش ما و زبان عربی به طور مشترک وجود دارند که قرار دادن یک فتحه ‌و یا ضمه(تغییر حرکت) معنی آن‌ها را به‌کلی تغییر می‌دهد. از به کار بردن این نوع کلمات باید جداَ خودداری کرد. برخی از افراد متأسفانه به شکل نامناسبی از این گویش استفاده می‌کنند. به همین دلیل من بهتر می‌بینم که به‌طور کلی خواندن به گویش دزفولی محدود شود چرا که برخی از جوانان و یا نوجوانان مداح آگاهانه یا ناآگاهانه در سروده‌های دزفولی برخی مسائل نادرست را در مورد ائمه بیان می‌کنند که در این میان متأسفانه حضرت‌اباالفضل(ع) سهم بیشتری دارد و چیزهایی می‌گویند که در خور شأن ایشان نیست. اما در گذشته شهدایی داشتیم مانند مرحوم”منتظر” ایشان به‌قدری درسرودن اشعار محلی استاد بودند که از شنیدن آن احساس لذتی به انسان دست می‌داد؛ اما به ‌هر حال به‌نظر من این کار محدود بشود بهتر است.

– اگر ابیاتی از اولین نوحه‌هایی که سرودید و توسط مداحان اجرا شد نکته‌ای به‌خاطر دارید برایمان بگویید و این‌که در هنگام شنیدن آن چه احساسی داشتید؟ آیا انتظارتان برآورده‌شد یا خیر؟
من اولین نوحه‌های خودم را خودم می‌خواندم مانند نوحه‌ی”خیمه‌ها برپا کنید ای یاوران” و یا نوحه‌ی”سرور آزاد مردان”.
به خاطردارم که ابیاتی از نوحه‌ی دوم را در هیئت خودمان خواندم و بعد از من آقای”رضارمضانی” در روز عصر تاسوعا آن‌را ادامه دادند که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت. این نوحه توسط مرحوم حجت نصراللهی نیز خوانده شده که من از خواندن ایشان بسیار لذت بردم. به طور کلی هر گاه می‌شنوم که در یکی از هیئت‌ها، یکی از نوحه‌هایی که سروده‌ام خوانده می‌شود خوشحال می‌شوم. هر چند باید مراقب بود که این خوشحالی باعث انحراف از مسیر درست نگردد.

– آخرین نوحه‌ای را که تقدیم اباعبدالله(ع) کردید چه بوده‌است؟
نوحه‌ای که در سال گذشته سرودم و مطلع آن این بود:
می‌روم از کنار تو به زمین می‌گذارمت
ای شهید پاره بدن به خدا می‌سپارمت
و نوحه‌هایی دیگر با مطلع‌های زیر:
ای گل زیبای معطر چرا به تن سر نداری برادر
لاله‌ی زهرای اطهر، کفن به پیکر نداری برادر
یا حسین بر غریبی‌ات / آسمان گریه می‌کند
برادر من وای حسین جان
دل بریدن از تو سخت است / چه کنم با غم جدایی حسین من

– وقتی این نوحه را که یک زبان حال است از طرف زینب کبری(س) می‌خوانید در چه حال و هوایی قرار می‌گیرید؟
به طور کلی وقتی شاعر قصد سرودن شعری را دارد باید خود را در فضای کربلا قرار دهد و سعی‌کند ماجرا را در نظرش مجسم کند. تا نبیند، نمی‌تواند بنویسد. خصوصاَ اگر فضا، فضایی آرام و حتی مثلا در کنار قبرستان و در ساعات نیمه‌شب باشد بسیار بهتر می‌توان آن لحظه‌ها را مجسم کرد؛ لحظه‌های وداع، لحظاتی که زینب کبری را از کنار کشته‌ها عبور می‌دهند…تصور این صحنه‌ها بسیار مشکل است. آن فرد باید تصور کند که اگر خودش بود چه می‌کرد و چه می‌گفت؟

– آخرین شعر، رباعی، دوبیتی یا هر چیز دیگری که گفته‌اید برایمان بخوانید؟
شعری را شب گذشته گفته‌ام یک بیت از آن‌را برایتان می‌خوانم:
ای همای رحمتی، سایه‌ی کبریا علی
سایه‌ی مهر تو بود به کل ماسوا علی

– آیا تا به امروز کتابی را هم چاپ کرده‌اید و در این مسیر حرکت کرده‌اید یا فعلاَ صلاح نمی‌دانید؟
من چیزی در حدود بیست هزار بیت شعر در مورد اهل بیت(ع) دارم که تا به حال هر کس که پیشنهاد چاپ آن‌ها را به من داده نپذیرفته‌ام. دوستان مجمع‌الذاکرین به‌خصوص”حاج آقا شهروزیان” که لطف ویژه‌ای نسبت به بنده دارند، اصرار داشتند که کتاب چاپ شود اما من معتقد بودم که در زمان حیاتم این کار انجام نشود. اما به تازگی برخی از دوستان از جمله”حاج آقا آل مبارک” اصرار کردند که حتماَ باید این کار انجام شود و در حال حاضر مشغول جمع‌آوری اشعار و نوحه‌ها هستند تا در دست چاپ قرار بگیرند.

– پیشنهاد شما و توصیه‌ی شما برای افرادی که به تازگی در عرصه‌ی شعر عاشورایی وارد شده‌اند یا این‌که می‌خواهند قدم بردارند چیست؟ اصول کار باید چگونه باشد، به چه نکاتی باید توجه کنند ضمناَ در مورد روند پیشرفت شعر عاشورایی در دزفول نیز مطالبی بیان بفرمایید؟
از عنایات خداوند نسبت به این بنده حقیر نزدیکی به دوستان جوان و نوجوانان در این عرصه است. من تا جایی که می‌توانم برخی از نکات را به آن‌ها توصیه می‌کنم، از جمله این‌که:
شأن خود را حفظ کنند، مطالعه کنند، از استادانی بهره بگیرند که اهل فن هستند و مستند حرف بزنند و از خودشان چیزی نگویند.‍ من جایی بودم، مداح جوانی مطلبی گفت که مورد اعتراض یکی از برادران حاضر در مجلس قرار گرفت، من آن‌جا تکانی خوردم که نکند من نیز در اثر بی‌اطلاعی چیزی بگویم که مورد سؤال دیگران واقع شوم که در این صورت این تنها من نیستم که مورد سؤال قرار می‌گیرد بلکه یک مجمع، یک گروه مداح و عارف زیر سؤال می‌روند.
-شعر عاشورایی گفتن و خواندن در شهر دزفول بسیار سخت است چون تنوع زیاداست و مردم دوست دارند یک شعر را فقط یک بار بشنوند. یک شاعر یا مداح چه احساسی دارد وقتی که این همه زحمت می‌کشد تا این اثر را ارائه دهد ولی باید یک بار از آن استفاده شود مگر این‌که درخواست شود؟
بله واقعا هم همین‌طور است. البته خوشبختانه اشعار اساتیدی مانند آقای”حبیب‌پور” که استاد بنده هستند، آقای”ناظم علی”، “راثی”، “پازوچی”، “نیسی”، “مجیدی”، “مسلم بشیری” بسیار قوی هستند و با چند بار شنیدن آن‌ها خسته نمی‌شوید. اما امروز وضعیت به گونه‌‌ای است که شعرا واژه کم آورده‌اند، همه نوحه‌ی جدید می‌خواهند و این عرصه را تنگ می‌کند. با این‌وجود پیش می‌آید که نزد من می‌آیند و از نوحه‌های سال قبل طلب می‌کنند و اگر نوحه‌های من مورد پسند آن‌ها واقع نشود دوستان دیگر مانند آقایانی که نام بردم به آن‌ها معرفی می‌کنم تا بروند و از ‌آنها شعر بگیرند و این کار تا به امروز بسیار موفق بوده‌است.

– شما هم با مرکز پژوهش و نشر فرهنگ عاشورا آشنایی دارید و هم همکار و همدل ما هستید اگر پیشنهادی دارید بیان بقرمایید تا ان‌شاءالله عمل کرده و کار خود را بهبود بخشیم.
از همه‌ی عزیزانی که زحمت می‌کشند تشکر می‌کنم. بنده شخصاَ از مطالب سایت”روز دهم” بسیار استفاده می‌کنم و انصافاَ مطالب تازه‌ای را نیز می‌آموزم. از اشعار و نوحه‌های دیگران بهره می‌گیرم، ان شاءالله خداوند به شما توفیق ادامه‌ی این راه را عنایت فرماید و هر روز پربارتر از روز پیش ادامه‌دهید. قطعاَ موفق هستید امیدوارم خداوند و امام حسین(ع) یاری کنند تا ساختمان مجهزی در اختیارتان قرار گیرد.

– سخن آخر به عهده‌ی شماست. در خدمت شما هستیم با سخن پایانی.
سخن پایانی فقط تشکری است از شما و زحمات شما و کلیه‌ی عزیزان. بنده خودم را در آن حد ندانستم که در خدمت شما باشم. خداوند ان‌شاءالله به همه‌ی ما توفیق عنایت کند که در راه اباعبدالله قدم برداریم. خداوند عشق حسین و دوستی او را در ما روزافزون کند و دست ما را از دامنشان کوتاه نفرماید. زیارت آن‌ها را در دنیا و شفاعتشان در آخرت نصیب ما بگرداند. ان‌شاءالله به شما عنایت توفیق فرماید که همه ساله و همه روزه در مسیر اباعبدالله و خاندان پیغمبر قدم بردارید و موفق و مؤید و پیروز باشید. انشاءالله.

IMG_0146

 

IMG_0140

 

IMG_0132

 

IMG_0127

telegram

همچنین ببینید

مصاحبه‌ با آقای ابوالقاسم تاج

واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحه‌سرایان شهرستان دزفول مصاحبه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.