خانه / شعر های عاشورایی / غزل / اسم اعظم (اکبر نبوی)

اسم اعظم (اکبر نبوی)

به روی دستشان نور خدا بود و نفهمیدند

تمام حرمت شمس الضحی بود و نفهمیدند

نفهمیدند محبوب خدا بر نیزه می خواند

تمام ربّنا بر نیزه ها بود و نفهمیدند

شکوه آیه ها در نای سرها بود و می جوشید

خدا در رازهای کربلا بود و نفهمیدند

شبی در آسمان شرکشان خورشید جاری شد

سلام “مطلع الفجر” بقا بود و نفهمیدند

خدا صد جلوه در دشت بلا خود را نشان می داد

صفای کعبه در شور منا بود و نفهمیدند

شکوه عرش اعلی، کربلا بود و ندانستند

تمام اسم اعظم نینوا بود و نفهمیدند

اکبر نبوی

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.