خانه / شعر های عاشورایی / رباعی / آن روز…(سجاد عزیزی آرام)

آن روز…(سجاد عزیزی آرام)

آن روز دو چشــمان خــدا هـم تر بود
بــال همـــه‌ی فرشتـــگان پـرپـر بـــود
از شیــون دختــری چنیــن فهمــیدم
ای وای، حسین فاطمه بی سر بود!
سجاد عزیزی آرام

 

telegram

همچنین ببینید

مجلس ختم(محمدرضا سهرابی نژاد)

از دشت غــروب، های و هـــو می آید شـــب، مضطرب و پریش مو می آید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.