خانه / شعر های عاشورایی / غزل / آسمان روی زمین افتاد (حامد صافی)

آسمان روی زمین افتاد (حامد صافی)

آفـتاب از شرم خورشید آب شد، باران گرفت
در گــلوی تـشـنه‌ی پروانه‌ها خون جان گرفت
تـیـغ هـم وقـتی که می بوسیـد رگهای تو را
لاجرم خون خــورد و بــوی آیــه‌ی قرآن گرفت
بـاد در دســتـان عـبـاس تــو آرامــش ســرود
لحظه‌ای افتاد دستش بر زمین طوفـان گرفت
مـن نـمـی‌دانم چه فکری کرد آن لحـظه فرات
کـه رسـیـدن تـا لـب آن کـوه را آســان گرفت
راز مـشـکـش را نمی‌دانم که وقتی پاره شد
آسمــان روی زمــین افــتاد تــا بـاران گــرفـت

شاعر: حامد صافی

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.