خانه / شعر های عاشورایی / متن ادبی / خاتون کوچک(فریده برازجانی)

خاتون کوچک(فریده برازجانی)

خاتون کوچکی است
و دشت
که به تاراج رفته است
و روح بهار
که به شیشه دیو زندانی است

خاتون کوچکی است
و آب
که از تشنگی هراسان است
و نخل
که به سجده‌ی گام‌هاش افتاده است
و خون
که پرده دار خروشان آسمانی هاست

خاتون کوچکی است.
و علقمه در دست‌های کوچکش
عمق بزرگ فاجعه ای مهیب
و صدایی که غمگنانه می‌خواند:
«آیا کسی هست که…؟»

آری،
خاتون کوچکی است
پرچم به دوش
گامی به پیش
بگذار بگذرد.
-بانوی خیمه‌ها
-از بین لاله ها

آری،
بگذار گم شویم
در چشمه های خون
گهواره ها کجاست؟!
دستان کوچکش
خالی ز نان
لبریز نام
تا انتهای خاک

بر بام خیمه هاست
آوای «آری»ش
خاتون کوچکم،
بانوی کربلاست.

فریده برازجانی/ منبع: دهمین شب شعر عاشورا

telegram

همچنین ببینید

داستان غدیر به روایت دکتر سنگری

داستان غدیر آفتاب درآبگیر اگر آن روز-هجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت- بودیم، چه می‌‌دیدیم؟ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.