آن شب همه جـا صحبت ابروی حسن بود از خال لب و پیچش هـر مـوی حسن بود گــویی که پیمبــــر به جهـان آمده باشد سیمـای نبــی آینـه ی روی حسن بـــود در خانه ی مــولا شعف و شور به پا شــد جبــریل نشستــه به پهلــوی حسن بــود بــــر ماذنــه ها صوت اذان گشت مکـرر در عــرش، صداها همه هو هوی ...
ادامه نوشته »