پرده برمیدارد امشب آفتاب، از نیزهها میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها میشناسی این همه خورشید خون آلود را آه ای خورشید زخمی! رخ متاب از نیزهها کهکشان است این بیابان، چونکه امشب میدمد ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها ریگ ریگش هم گواهی میدهد روز حساب کاین بیابان، خورده زخم بیحساب از نیزهها یالهای سرخ و تنهایی ...
ادامه نوشته »