خانه / شعر های عاشورایی (صفحه 30)

شعر های عاشورایی

دور و بر ما، شمر فراوان دارد !(سیداکبر سلیمانی)

این سر که به روی نیزه ای جا دارد اندوه تلاوتش، تماشا دارد بی شک سر سبز توست اینگونه شگفت جز تو چه کسی از این هنرها دارد ! *** تاریخ، حکایتی پریشان دارد تا در دل آن، یزید جریان دارد صد قرن اگرکه بگذرد، دنیا باز دور و بر ما، شمر فراوان دارد ! *** در وسعتی از غبار، ...

ادامه نوشته »

هر که می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد(برقعی)

یاحبیب الباکین به حضرت عابس یار سیدالشهدا که زیر باران سنگ «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» بود، تقدیم شده است:  هر که می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد مست بودم مست، پیراهن نمی‌دانم چه شد من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد روبه روی خود نمی‌دیدم ...

ادامه نوشته »

ماه سه ساله

ما به کوفه آمدیم دست بسته توی صف دشمنان به پیش ما خنده می‌زدند و کف از میانِ کوفه ما آمدیم سوی«شام» گفتم ای خدا کجا می‌شود سفر تمام؟ چشم‌های خیسِ من خسته، نیمه باز بود زخم بود پای من جاده هی دراز بود ما بدون سایه‌بان مانده زیر آفتاب دست و پای ما به هم بسته بود با طناب ...

ادامه نوشته »

کبوترانه

تو از تبار آبها نه ،آب از تبار توست و آب بعد سالها هنوز بی قرار توست   اگر کشید دشمنی به خشم ،گوشواره را به چشم تو ندیده بود درخشش ستاره را   صدای تازیانه ها تو را عذاب داده بود تو از تبار یاسی و کبود رنگ تو نبود   چه رنجها کشیده ای میان مردمان پست برای ...

ادامه نوشته »

مولای من، به سوگ تو عالم گریسته/ترکیب بند عاشورایی

ترکیب بند عاشورایی بر اساس خطبه های نورانی حضرت اباعبدا… الحسین (ع) در روز عاشورا مولای من،  به سوگ تو عالم گریسته                                                 جبریل، روضه خوانده  و آدم گریسته  سبط النبی و خامس آل عبا، حسین(ع)                                                بر مقتل تو حضرت خاتم گریسته ای وارث الرسل، هله ای خازن الکتاب                                               تاریخ در عزای محرم گریسته  ای سید شباب بهشت، ...

ادامه نوشته »

ظهر عاشورا

ظهر یک روز بزرگ ظهر عاشورا رسید آفتاب مهربان از دلش آهی کشید آسمان هم پر شد از ناله و آهنگ غم پرده بر آن می زدند پرده هایی رنگ غم لاله ها گریان تر از ابرهای آسمان از همه غمگین تر است آب، آب مهربان کربلا بود و حسین کربلا بود و خدا او چه زیبا کرده بود دشت ...

ادامه نوشته »

امسال با زینب(ایمان کریمی)

روزی اشک و روضه ی هر سال با زینب وقت پریدن قوت هر بال با زینب پیراهن مشکی ما هر سال با مادر در روضه ها بر روی شانه شال با زینب *** هل من معین اش را شنید و گریه کرد و گفت: قربانی در حج تو امسال با زینب تو جا بده در شاخ و برگت بچه هایم ...

ادامه نوشته »