گــرفــتــه خــون دل، راه نــگــاهــم شــده رنـــگ شفــق آه نــگــاهـــم بهجز چشم دل زینب کسی نیست در ایــن عــالـــم دل آگـــاه نــگـاهم احد ده بزرگی
ادامه نوشته »تبسّم(سید عباس صدرالدینی)
عطــش روییــد از کنـج دهانش ستــاره میچکیـد از دیدگانش ولی چون تیر بر حلقش اثر کرد تبسّــم زنـده شـد روی لبانش سید عباس صدرالدینی
ادامه نوشته »ماه محرم(علیرضا قزوه)
تــــو را از جـــوهــر غـــم آفــریــدنـــد مــــرا از ابــــر نــــم نـــم آفــریــدنـــد برای گریه در سوگ حسین(ع) است اگـــــر مـــــاه مـــحــــرّم آفــریــدنـــد علیرضا قزوه
ادامه نوشته »رسم شهادت(امیر علی مصدق)
نــگـاه آخرینش سوخت ما را میان شعله ها افروخت ما را چـگونه مردن و رسم شهادت به سبک لـالهها آموخت ما را امیر علی مصدق
ادامه نوشته »گلوی خشک(سید عباس صدرالدینی)
گهی در تاب و تب گاهی به خواب است گهی غوغای چنگ و گه رباب است کمان بردار ای تیر سه شعبه گلوی خشک اصغر در شتاب است سید عباس صدرالدینی
ادامه نوشته »سیراب عطش(سید عباس صدرالدینی)
لبـــش را از عطـش سیراب کردند چو مرغی در قفس بی تاب کردند بــه روی دســـت بــابــای غریبش ز تیــر حرمــلـــه در خــواب کـردند سید عباس صدرالدینی
ادامه نوشته »عطشنوش شهادت(رضا اسماعیلی)
دلـی دارد عــطـشنوش شهادت به جانش میزند جوش شهادت فـتــاد از اســـب بــا دسـتان پرپر کـه تــا گردد، همآغوش شهادت رضا اسماعیلی
ادامه نوشته »نیایش(احد ده بزرگی)
خــداونــدا بــه خــون پـــاک اصغر به اشک چشم حلق چـاک اصغر بجــوشــان در دلـــم خون خدا را بـه لـعـل خشک و آتشناک اصغر احد ده بزرگی
ادامه نوشته »عموی مهربان(عبدالرحیم سعیدیراد)
غــریبــه! آی جـــانم را ندیدی؟ مــه هفـت آسـمانم را ندیدی؟ عطش آتش زده بر جان طفلان عمــوی مهـــربــانـم را ندیدی؟ عبدالرحیم سعیدیراد
ادامه نوشته »فوارهی خون(احد دهبزرگی)
عطش از چشم اصغر خواب را برد ز جــســم نــازنــینـش تــاب را برد ولــی فــوارهی خـــون گــلــویــش بـــه مـــیــدان آبـــروی آب را بـــرد احد دهبزرگی
ادامه نوشته »