خانه / خانم خوش کلام (کودک) (صفحه 3)

خانم خوش کلام (کودک)

چرا قرآن یک‌باره نازل نشد و کم کم و با گذشت زمان بر پیامبر نازل گشت؟

مردم در روزگار پیامبر بت پرست و گم‌راه بودند. آنان دخترانشان را زنده به گور می کردند، به بهداشت و نظافت اهمیت نمی دادند، به شکل بی رحمانه ای با یکدیگر می جنگیدند،از علم و دانش بی بهره بودند، به زنان خیلی ستم می کردند و خلاصه آن که در وضعیت بدی به سر می بردند. اگر قرآن و دستورات ...

ادامه نوشته »

اسب تنها

 در راه ماند ست یک اسب زیبا سرگشته ،حیران تنهای تنها   در پیش چشمش دنیا پر از مه او با چه رویی آید به خیمه   از دوری ات ای تنها امیرم یک گوشه از غم باید بمیرم   غمگین تر شد چشمان افلاک یک اسب زیبا افتاده بر خاک   طیبه شادمانی

ادامه نوشته »

کوچکترین سرباز عاشورا

من آن روز تشنه بودم. خشک خشک شده بود. هوا گرم بود، دلم آب می‌خواست، شیر می‌خواست. اما مادرم شیر نداشت. چون او هم تشنه بود. همه‌ی ما تشنه بودیم. عمو چند بار رفت و برایمان آب آورد. اما باز تشنه بودیم. هوا گرم بود و دشمن‌ها به ما آب نمی‌دادند، تا وقتی عمویم را نکشته بودند باز گاهی برایمان ...

ادامه نوشته »

یاران کوچک حسین

نام کتاب : یاران کوچک حسین( ع ) حکایت کودکان و نوجوانان در حماسه کربلا نویسنده: سید احمد موسوی وادقانی     محل نشر: تهران   ناشر: قدیانی     سال انتشار: ۱۳۷۷   تعداد صفحات: ۲۴۱-۲۴۵ کتاب یاران کوچک معرفی کامل فرزندان امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و امام سجاد و مسلم بن عقیل می باشد. هدف مؤلف کتاب از نقل آن ...

ادامه نوشته »

قاسم بن حسن

نام کتاب: قاسم ابن حسن (دلیران نامدار کربلا) نویسنده: کریم باوفا ترجمه و ویرایش: عزیز الله امیرشقاقی انتشارات: احرار تبریز سال انتشار:۱۳۸۲ تعداد صفحات: ۱۶   یکی از مجموعه کتابهای دلیران نامدار کربلا، قاسم ابن حسن می باشد که به مناسبت سال عزت و افتخار حسینی گردآوری شده است. قاسم از فرزندان امام حسن و مادرش امّ ولد بود. او ...

ادامه نوشته »

چرا به قرآن می گویند کتاب آسمانی؟

کتاب هایی که ما می شناسیم، دو گروهند: گروهی که به دست انسان ها نوشته شده اند و نتیجه‌ی فکر و دانش مردم اهل زمین هستند؛ مانند گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، امثال حکم دهخدا و… و گروه دیگری از کتاب ها که تعدادشان خیلی کم است و از طرف خدا فرستاده شده اند و پیامبران آن کتاب ها را برای ...

ادامه نوشته »

ماه سه ساله

ما به کوفه آمدیم دست بسته توی صف دشمنان به پیش ما خنده می‌زدند و کف از میانِ کوفه ما آمدیم سوی«شام» گفتم ای خدا کجا می‌شود سفر تمام؟ چشم‌های خیسِ من خسته، نیمه باز بود زخم بود پای من جاده هی دراز بود ما بدون سایه‌بان مانده زیر آفتاب دست و پای ما به هم بسته بود با طناب ...

ادامه نوشته »

زهیربن قین

نام کتاب: زهیربن قین (دلیران نامدار کربلا) نویسنده: کریم باوفا ترجمه و ویرایش: عزیز الله امیرشقاقی انتشارات: احرار تبریز سال انتشار:۱۳۸۲ تعداد صفحات: ۲۰   یکی از کتابهای دلیران نامدار کربلا، زهیربن قین، می باشد که به مناسبت سال عزت و افتخار حسینی گردآوری شده است. در این کتاب از خصوصیات و ویژگیهای ایشان و نوع رابطه و گفتگوی او ...

ادامه نوشته »

کبوترانه

تو از تبار آبها نه ،آب از تبار توست و آب بعد سالها هنوز بی قرار توست   اگر کشید دشمنی به خشم ،گوشواره را به چشم تو ندیده بود درخشش ستاره را   صدای تازیانه ها تو را عذاب داده بود تو از تبار یاسی و کبود رنگ تو نبود   چه رنجها کشیده ای میان مردمان پست برای ...

ادامه نوشته »

شعله های خورشید

  شعله های خورشید سرزمین کربلا در زیر شعله های خورشید می‌گداخت. آفتاب چنان بود که نمی‌شد چشم باز کرد. روز هشتم محرم،«شمربن‌ذی‌الجوشن» با لشکریانش از راه رسید. سُم اسبان سرمست، زمین کربلا را به لرزه انداخته بود. هنگامی که به نزدیکی خیمه‌ی«ابن‌سعد» رسید، عنان اسبش را به سختی کشید و ایستاد. شمر، غرق در آهن و فولاد از اسب ...

ادامه نوشته »